به نام قلم، به نام دانایی، به نام معلم، که روشنی بخش افکار و آینه دار حکمت است.
در این خطه، که عطر دانش بر بالهای باد می نشیند،
معلمانند که چون فانوس، در تاریکی ها راه نمایند.
چون باغبان، که با مهر و صبر، گلهای زندگی را آبیاری میکنند.
معلمانند که با دستانی پر از امید، دانه های دانش را در دل های خاکی می کارند.
با هر کلمه که از لبانشان جاری میشود،
دریایی از معرفت در جان ها موج میزند، و با هر مسئله ای که حل می کنند، رمزی از راز هستی را بر ما می گشایند.
در روز معلم، به پایان نمی رسد سپاسگزاری،
که قدردانی از آنها، بی پایان و جاودان است.
پس بگذارید این متن ناچیز، نمادی باشد از احترام، برای آنان که جاودانه در قلب ها میدرخشند.
ای مشعلداران دانایی، ای که عشق و امید را به ما آموختید.
در این روز، دستهایمان را به سوی آسمان بلند میکنیم، تا دعا کنیم برای سلامتی و شادی شما، که همیشه و در همه جا، نور هدایت ما هستید.
روز معلم بر همه شما گرامی باد!
توی وبلاگ شفا یه چالش نسبتا جالب وجود داره به نام امسال اینطوری بود.
منم تصمیم گرفتم تو این چالش شرکت کنم. از بقیه دوستانی که این پست رو می بینن هم خواهش می کنم شرکت کنن و درمورد سالی که گذروندن و تجربه هایی که کسب کردن برامون بنویسن.
سال1402 برای من یه سال پر فراز و نشیب بود. هیچ یکنواختی ای توش نداشت و هر لحظه ش حال و هوای بخصوصی داشت که واقعا غیرقابل توصیفه.
یه فضای آروم.
یه پاساژ بزرگ ولی خلوت.
روی یه مبل راحتی نشستم و دارم کتاب سنگ کاغذ قیچی می خونم.
موسیقی ملایم بی کلامی از بلندگو ها به گوش می رسه و فضا رو جادویی می کنه.
گه گاهی آدمایی از کنارم رد میشن تا سوار پله برقی بشن.
راستشو بخواین تا حالا کسی ازم درمورد آواتار بیانم هیچی نپرسیده. ولی شاید اگه می پرسید به چیزهای خوبی می رسید. به یه نقاش و تصویر ساز حرفه ای ژاپنی با نام مستعار آووگادو6.
این جناب آووگادو که خیلی کارای مفهومی و فوق العاده ای دارن، معتقدن که یه آدم معمولی بیشتر نیستن که به شیمی علاقه دارن. (برای همینم اسمشون آووگادوعه. اسم یه دانشمند شیمی) ولی به نظرتون آدم معمولی میتونه همچین آثار خفنی رو بکشه؟
آثاری که هدفشون نشون دادن مشکلات و دغدغههای جامعههای مدرنه. طنز تلخی که توشون هست واقعا آدمو جذب می کنه.
📚Percy Jackson and The Olympians
پرسی جکسون و المپ نشین ها
فانتزی/ماجراجویی/افسانه ای
داستان راجب پسری ۱۲ سالهست که با همه فرق میکنه ولی منظورم از فرق داشتن باهوش بودن یا زرنگ بودن نیست🫴
پرسی یه بچه پردردسر، بیش فعال و مبتلا به بیماری خوانش پریشی هستش. یعنی نمیتونه یه جمله از کتاب های درسی رو بدون اینکه حواسش بره به یه جای دیگه تموم کنه (خودمونیما کتاب های درسی واقعا حوصله سر بر هستن🦦)
پرسی همیشه توهم های عجیب غریب میزنه و چیزایی رو میبینه که امکان نداره وجود داشته باشن. هرچی نباشه تو دنیای واقعی خبری از اسب بالدار نیست درسته؟
خب خب خب اجازه بدین با کتابی شروع کنم که 2.3 میلیارد بازدید تو تیک تاک داشته و اگه BookTok رو دنبال کنید امکان نداره که چشمتون بهش نیفتاده باشه
📚Shatter Me
خردم کن
تخیلی/هیجانی/عاشقانه
یه کانال تلگرامی عالی برای بوک لاورا! اسم این کانال «انجمن مخفی کتابداران»ه. این کانال توسط دو تا ادمین خوب به نام های سارا و ایوان اداره می شه و پر از محتواهای خوب و آموزنده در مورد کتاباست.
از معرفی کتاب گرفته تا همخوانی و کلیپای جالب، تو این کانال پره. تازه اگه دنبال نسخه ای از کتابی هستین و نمی تونین پیداش کنین، می تونید تو قسمت کامنتای این چنل زیبا پیام بدید و ادمینا و بچه ها کمکتون می کنن تا این کتابو خیلی راحت پیدا کنین و از خوندش لذت ببرید.
من از ادمینا اجازه گرفتم تا بعضی از کتابایی رو که معرفی می کنن، اینجا قرار بدم. و البته که ذکر اسم منبع و نویسنده ی اون پست تلگرامی به هیچ عنوان فراموش نمی شه.
امیدوارم شما هم اونجا جوین شین و با بودن کنار بقیه ی آدمای کتابخون حسابی کیف کنین.
آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/Wonderland_Library
انجمن مخفی کتابداران
کتاب "به کشتنش می ارزد" یکی از قشنگترین آثار جنایی ایه که خوندم.
حس تعلیقی که به آدم میده غیر قابل توصیفه!
داستان از اونجایی شروع میشه که مردی پولدار به نام تد، تو کافه فرودگاه، خانمی مرموز رو می بینه و سر صحبت رو باهاش باز میکنه.
وقتی تد شروع به صحبت می کنه، متوجه می شیم همسری به نام میراندا داره که بهش خیانت کرده.
تد با حالتی بین شوخی و جدی میگه می خوام زنم رو بکشم.
اونجاست که خانم مرموز (اسمش لیلیه) به تد پیشنهاد همکاری میده و میگه منم می خوام کمکت کنم.
آیا تد می تونه به لی لی اعتماد کنه؟ واقعا به کشتن میراندا می ارزه؟
متن موجود تو تصویر رو خوندین؟
داشتم فکر میکردم دقیقا این وضعیت همهمونه...
نگاه می کنیم و میبینیم به هدفمون رسیدیم. یا حتی نزدیکش هستیم. ولی بعدش تردید میکنیم که مگه میشه به راحتی به هدفمون برسیم؟ و یهو بی خیالش میشیم.