
خانم زهره فرهادی نفر اول مسابقه داستان نویسی راما شدن و یه اثر علمی تخلیلی دیستوپیایی جالب نوشتن. من تو سایت راما این داستان رو خوندم با ذکر منبعش با شما هم به اشتراک میذارم امیدوارم خوشتون بیاد.
کارت سهمیهام را دزدیدهاند؛ آن هم درست زمان پرداخت فیش اکسیژنسازم. احتمالاً زمانی اتفاق افتاد که توی صف دریافت سهمیه ماهانه ایستاده بودم. درآوردن کارتی به آن اندازه از توی جیبی به این گشادی کار سختی نیست. جمعیت زیاد بود و بین همین تنه زدنها بود که یکی آن را زد. شاید هم بعدش اتفاق افتاد؛ توی اتوبوس. همان لحظه باید میفهمیدم آن جوانک نشئه بیدلیل خودش را به من نچسبانده بود. اَدایش بود. حتماً زمانی که پلکهایم روی هم افتاد، دستش درون جیبم سر خورد و کارت را بیرون کشید. ولی خب، گمان کنم همه چیز تحت کنترل است.



